منطقه آزاد کیش یک بنگاه است و تا رسیدن به استاندارد شهری و اجتماعی راه درازی در پیش دارد. به همین سبب مدیریت آن نیز کاملا بنگاهی و فاقد درک اصول مسائل شهر نشینی و اجتماعی است. تقویت و توجه به مسائل فرهنگی و آموزشی نیازمند یک نگاه اجتماعی عمیقتر و به دور از برنامههای سودآور و اقتصادی است. واقعیت این است که فرهنگ، تاثیر مستقیم بر اقتصاد ندارد، اما گسیختگی آن به شکلی مخرب میتواند در توسعه اقتصادی نیز نمایان شود، که هم اکنون میتوان بخشهای وسیعی از آن را در کیش مشاهده نمود. افزایش جرم و ناهنجاری، اعتیاد، بی اخلاقی، مشکلات روحی و روانی که همگی موجب ایجاد ناامنی و بی اعتمادی میگردد، به راحتی یک بنگاه را به ورطه سقوط میکشاند.
واگذاری خانه هنرمندان کیش به آموزش و پرورش، واگذاری موزه و گالری خلیج فارس به بخش خصوصی، واگذاری فرهنگسرای مرکزی کیش به شرکتهای دانش بنیان، عدم حمایت و پشتیبانی از سرمایههای انسانی در بخش فرهنگ و هنر، هجمه و موضع گیری بر علیه رسانههای مستقل و منتقد و موارد بسیار دیگر حکایت از این نوع نگرش در مدیریتها دارد.
در حال حاضر فعالان حوزه فرهنگ، هنر و رسانه در کیش سخت ترین دوران ممکن را پشت سر میگذرانند. برون سپاری و ویژه سپاری برنامههای مختلف با حداقل کیفیت و حداکثر هزینه، ضعف علمی شدید در ساختارهای آموزشی خصوصا در سطوح بالای تحصیلی. نبود نگاه کارشناسانه و حمایت برنامه ریزی شده از فعالان فرهنگی و هنری و جایگزین کردن برنامههای سرگرم کننده و تفریحی فاقد وجاهت فرهنگی و هنری به عنوان فعالیت فرهنگی و بسیاری موارد دیگر میرود تا آخرین رمقهای خود را پشت سر گذارد.
یکی از دلایل دیگر بی توجهی مدیران کیش به مسائل اجتماعی و فرهنگی و آموزشی عمر کوتاه مدیریتهاست. در چنین شرایطی مدیران برنامههای عرضی و زودبازده را به زیرساختها و فعالیتهای دراز مدت و دیربازده ارجعیت میدهند و اگر با این نگاه به سمت فعالیت فرهنگی و اجتماعی نیز حرکتی داشته باشند . بیشتر تمایل به برنامههای کمی و پر سرو صدا دارند. تا زیر ساختها و حرکتهای بنیادین.
کیش که در سالهای اخیر بسیاری از امتیازات اقتصادی و گردشگری خود را عملا از دست داده، کماکان در آستانه سقوط سرمایههای انسانی، فرهنگی و اجتماعی نیز قرار دارد. هر اندازه که مدیریت بنگاهی کیش بخواهد در رد این مدعا سخنی به میان آورد همین یک نکته کافیست که با تاخیر و سهل انگاری در بخش مالی و عدم پرداخت به موقع بودجه فرهنگی، بی تفاوتی بی اهمیتی خود را در خصوص توسعه فعالیت موثر فرهنگی به نمایش گذاشتهاند.
سیستم مالی سازمان باید بداند. برخوردها و سردواندنها و پاسخ سربالا دادنها و سهل انگاریهایی که بیشتر مبین یک بی توجهی و بی حیایی فرهنگی، در مقابل درخواست و مطالبه حداقل دستمزدهای فعالان فرهنگی آن هم پس از شش ماه صبوری است. لایق و شایسته شخصیت خودشان است. که انسانهای بزرگی که با حداقل امکانات ایستادهاند تا سهم خود را در توسعه فرهنگ و هنر این پاره خاک ادا کنند بسیار شریفند و شایسته تکریم. والبته شان و مقام اهالی فرهنگ و هنر نه دادنیست و نه گرفتنی. آنها رسالت انسانی خود را به جا میآورند و به دور از هر منصب و مقامی درپی کسب انسانیت و شرافتند.