پسرجان رو به من کرد و گفت: آقاجان چرا در بهت و حیرت به سر می بری و مات شده ای…
گفتم پسرجانم، من در کیش، هنوز مات نشدم…بلکه در خلا به سر می برم…
با تعجب پرسید: منظورتان از خلا همان معنی قدیمی و بی تربیتی آن است…
با نگاهی عاقل اندر سفیه گفتم: نه پسرجان… خلا یعنی میان زمین و هوا… در وضعیت گنگ … یعنی لنگ در هوا
همه منتظریم…
مدیرعامل می ماند یا می رود…
دلار گرانتر می شود یا ارزان تر…
اسراییل غاصب جرات می کند که بزند یا جراتش نمی شود… و اگر خدای نکرده بزند، قطعا ما جواب خواهیم داد و بعدش تا کجا ادامه خواهد یافت….
مات از تصمیم جدید صاحبخانه هستم که چه خوابی برایمان دیده است…
گیج از قیمت ها هستم و منگ از دخلی که بود ده و خرجی که بود بیست…
آینده نگری نمی توانیم داشته باشیم
با وعده، سوپری به ما جنس نمی دهد و با وعید، گوشت و میوه نمی توان خرید…
آب گران، برق گران، پول فاضلاب جدا، برای کپسول گاز، دوباره تدبیر کردند و خلاصه اینجا درآمدمان به ریال است و خرجمان به دلار…
امان از این یانکی ها که عرضه ندارند، قیمت دلارشان را ثابت نگه دارند…
حالا حق می دهی که در خلا باشیم و مات…. دلمان به همستر خوش بود که این حیوان هم تو زرد از آب درآمد….
پسرجان گفت امیدت را از دست نده آقاجان، یک بازی آمده ، مارمولک…قلقلکش بدی، سکه می دهد….
و آقاجانی که انگشتش در حال قلقلک مارمولک است….
- نسرین فائق
- کد خبر 45464
- اخبارکیش , طنز
- بدون نظر
- پرینت